طرح مسائل اجتماعی زنان و نامه‌نگاری‌های آنان برای طرح مطالبات اجتماعی زنان ایرانی برای نخستین بار در عرصه تاریخ اجتماعی و در مطبوعات؛ شاخصه‌ی اصلی عصر مشروطه است. در این دوره، زنان برای طرح مطالبات اجتماعی خود به درج نامه در مطبوعات مشروطه‌خواه مانند صوراسرافیل، مساوات، ایران نو، ندای وطن، تمدن و دیگر مطبوعات این دوره پرداخته‌اند. شاخصه‌ی اصلی سال‌های انتهایی مشروطه به عنوان آخرین دوره در عصر قاجار نیز مربوط به انتشار نخستین روزنامه‌ی زنان ایرانی در سال 1328ق است. در این دوره، دیگر روزنامه‌های زنان مانند« دانش»،« شکوفه»،« زبان زنان»،« نامه بانوان» و« عالم نسوان» منتشر می‌شود که نقشی اساسی در تبیین هویت شهروندی زنان دارند. در این بین نقش روزنامه‌ی زبان زنان در میان دیگر مطبوعات زنان بیشتر است؛ دلیل این مهم این است که این روزنامه تنها روزنامه‌ی زنان است که تنها نگارش‌های زنان را در خود جای داده است. دوره‌ی مورد بحث، دوره‌ای است که در آن زنان درباری و همچنین زنان متعلق به طبقات متوسط جامعه، در کنار یکدیگر به طرح مطالبات اجتماعی زنان و تلاش برای رسیدن به هویت شهروندی می‌پردازند. موضوع نامه‌نگاری‌های زنان در مطبوعات این دوره بسیار متناسب با اهداف روزنامه‌هایی است که مقالات زنان در آنها مندرج می‌شود. به طور نمونه مجموع نامه‌هایی که در روزنامه‌ی مساوات از زنان به چاپ رسیده، بیشتر بیان‌گر مطالبه‌ی اجتماعی زنان در شکل درخواست امنیت و عدالت اجتماعی به عنوان یکی از شاخص‌های هویت شهروندی بوده و در روزنامه‌ی ایران نو پرداختن به مسائلی چون ایجاد مدارس، کمک مالی به مجلس شورای ملی و حق رأی زنان، فضیلت‌های حقوق اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هویت شهروندی را با خود به همراه دارد.

  نقش اندیشه‌ی اعتدالی در تحقق عدالت جنسیتی زنان

در دوره‌ی مشروطه با طرح مطالبات اجتماعی خود و با مطرح ساختن مواردی چون مسئله حق تحصیل و پس از آن طرح مسئله‌ی حق رأی در پی به دست آوردن عدالت جنسیتی بودند؛ عدالت جنسیتی که اساس آن را بر پایه‌ی اندیشه‌ی اعتدالی ترسیم نموده بودند. در این بیت ابتدا باید به ارائه‌ی تعاریف و بررسی اهداف دو تعبیر« اندیشه‌ی اعتدالی» و« عدالت جنسیتی» پرداخت. اندیشه‌ی اعتدالی، به نوعی از اندیشه اطلاق می‌شود که حاصل همبستگی علم، اخلاق و عقلانیت است؛ از نظر نگارشی نیز واژه اعتدال در ادبیات عرب از« عدل» اخذ شده و با مفاهیمی چون عدالت، استوا و قصد هم خانواده است و در زبان فارسی به معنای میانه‌روی از آن یاد شده است. از نظر ساخت ریشه‌ی زبانی نیز اعتدال در ادبیات اسلامی از دو ریشه عِدل و عَدل اتخاذ شده است. در حقیقت اندیشه‌ی اعتدال را می‌توان اندیشه‌ای دانست که اساس آن عقل و بینش است. در این بینش، ادب اخلاق نیز از جایگاهی درخور توجه برخوردار است. آنچه در این بین مرتبط با موضوع پژوهش پیش‌رو است، تجلی این اندیشه در تلاش زنان در دوره‌ی مشروطه در رابطه با طرح مطالبات اجتماعی و رسیدن به مفهوم عدالت جنسیتی حداقل در رابطه با مسئله‌ی حق تحصیل آنان است. عدالت جنسیتی نیز اصطلاحی است که برخی از آن با عنوان پیش شرط توسعه‌ی پایدار نیز یاد می‌کند( جزئی، 42:1383). در این‌باره باید اشاره داشت که توجه به جنسیت و تحلیل جنسیتی یکی از شاخص‌های توسعه در جامعه امروز است. ابتدا لازم است از جنس و جنسیت تعریفی ارائه شود. در برخی متون مربوط به توسعه، این کلمات به صورت مترادف به کار رفته است. در حالی که مفاهیم کاملاً متفاوت دارند. جنس به خصوصیات بیولوژیک فرد اشاره می‌کند، در حالی که جنسیت، به نقش‌هایی که توسط اجتماع برای زنان و مردان مطرح می‌شود اشاره دارد. جنسیت در زبان عامیانه، همان مردانگی و زنانگی است که در گفت‌وگوی روزمره از آنها استفاده می‌شود. جنس افراد با گذشت زمان تغییر نمی‌کند، در حالی که نقش‌های جنسیتی با گذشت زمان تحت تأثیر تغییرات اجتماعی قرار می‌گیرد. عدالت جنسیتی در حقیقت به این معنی است که هر کدام از دو جنس مرد و زن براساس توانایی‌های خود به ایفای نقش در جامعه می‌پردازند، ایفای نقشی که هیچ کدام از طرفین نتواند دیگری را از ایفای نقشش محروم سازد یا این که به هر بهانه‌ای او را محروم از فعالیت‌های اجتماعی و مدنی نماید. عدالت جنسیتی در حقیقت در پی آن است تا توانمندسازی زنان و ارتقای مشارکت برابر را برای آنان فراهم آورد( همان: 51). این مفهوم در حقیقت ارزش‌گذاری عادلانه‌ی جامعه میان مرد و زن را در تعریفش با خود به همراه دارد(همان). آنچه در رابطه با این مفهوم می‌توان عنوان داشت این است که وجود اندیشه‌ی اعتدالی و عمل کردن براساس بینش و منطق، یکی از مهم‌ترین اصول رسیدن به عدالت جنسیتی است.

در حقیقت اندیشه‌ی اعتدالی را می‌توان به عنوان حلقه‌ی واسط میان مفهوم جریان سازی جنسیتی و عدالت جنسیتی معرفی کرد. در حقیقت به کارگیری اندیشه‌ی اعتدالی که در بیشتر نگارش‌های زنان در دوره‌ی مشروطه با توجه به اشاره به انتقاد به نقش زن در اجتماع، اهمیت نقش مادری بر اساس نگرش‌های دینی چون" الجنه تحت اقدام امهات" و" طلب العلم فریضه علی کل مؤمن و مؤمنه"( بی‌نام، 1327ق:2)، اشاره به نقش عدالت جنسیتی در مسئله‌ی حق تحصیل و ایجاد مدارس دخترانه و ارتباط آن با رشد فرهنگ و توسعه‌ی اجتماعی به دلیل« اول معلمه اولاد وطن» بودن زنان( صبیات شمس المعالی، 1327ق:3)، طرح مطالبه‌ی اجتماعی« حق تربیت[ تحصیل] دختران» و اشاره به اهمیت تحصیل دختران امروز به دلیل نقش مادری آنان در فردا و تأکید بر اولین دبستان بودن آغوش مادران برای تربیت فرزندان و دانستن عامل نبودن تعلیم و تربیت برای زنان به عنوان یکی از دلائل عقب ماندگی ایران( گیلانی، 1327ق:2) و به خصوص مسئله‌ی مهم خطابه‌گویی‌های دختران قبل از جلسات امتحان در مدارس و تأکید بر اتحاد جمعی زنان با یکدیگر برای تحقق مطالبات اجتماعی نشان از یک نوع جریان‌سازی جنسیتی توسط زنان در دوره‌ی مشروطه است. مقالاتی چون« خواهران بیدار شوید» در مطبوعاتی چون زبان زنان نیز دیگر نمونه‌ی مهم جریان‌سازی جنسیتی توسط زنان برای تحقق نگرش عدالت جنسیتی در این دوره است. در این میان اهمیت جریان‌سازی جنسیتی که توسط زنان انجام پذیرفت را باید در این دانست که عملکرد مذکور زمینه‌های ورود زنان به مسائل اجتماعی، توسعه‌ی علمی و فرهنگی و مهم‌تر از آنان تغییر در فرهنگ اجتماعی و نحوه‌ی برخورد باورهای اجتماعی با زنان را ایجاد نمود.

زنان و هویت شهروندی

در دوره‌ی مشروطه درباره‌ی واژه‌ی شهروند و دامنه‌ی حقوق شهروندی ابتدا باید به ارائه تعریفی از این تعبیر پرداخت. نخستین ویزگی شهروند وجه حقوقی بودن آن است. متناسب با این نگرش، وجه حقوقی، تمام حقوق‌های مدنی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را در بر می‌گیرد. در این حالت شهروند به شخصی گفته می‌شود که در رابطه‌ی با این امور هم دارای حقوقی است و هم دارای وظیفه‌ای. این شهروند، در قبال قانون، هم می‌تواند حقوق خود را طلب نماید و هم باید مطابق این قانون عمل کرده و به حقوق دیگر احترام بگذارد( Cohen، 1999:249). در عرصه‌ی اجتماعی نیز یک شهروند می‌تواند مطالبات اجتماعی خود را که در حقیقت جزئی از حقوق اجتماعی و زیر مجموعه‌ی حق شهروندی او می‌باشد را مطرح سازد. در عرصه‌ی سیاسی و تصمیم‌گیری‌های اجتماعی نیز مشارکت می‌کند و منافع ملی، اجتماعی و عمومی را در نظر می‌گیرد. شخصی که دارای هویت شهروندی است در حقیقت به عنوان فردی شناخته می‌شود که در فعالیت‌های مدنی خود در حوزه‌ی وظیفه‌ی عمومی به اطاعت از قانون می‌پردازد در حوزه‌ی سیاسی نیز علاوه بر مشارکت در گفتمان‌های عمومی، به حقوق دیگران نیز احترام می‌گذارد( Galston، 1991:221-223). متناسب با تعریف ارائه شده می‌توان به این نکته پی برد که انگیزه‌ی طرح مطالبات اجتماعی زنان در دوره‌ی مشروطه، مکتوب‌نگاری‌های آنان در مطبوعات به عنوان منابع مهم اطلاع‌رسانی و نگارش عریضه‌نویسی‌های آنان خطاب به مجلس شورای ملی رسیدن به حقوق شهروندی و دست‌یابی به هویت آن است. توجه به مسائلی چون حق برابری، حق آزادی، حق مالکیت و دیگر حقوق، از جمله مواردی است که زنان در دوره‌ی مشروطه برای ورود به عرصه‌ی شهروند شدن از آنها در عریضه‌ها و مکتوب‌نگاری‌های خود بهره برده‌اند. در عریضه‌ای از زنان ملایری، خطاب به مجلس شورای ملی از جملاتی چون« هر چه را به خود نپسندی به دیگری مپسند»، اشاره به تساوی افراد جامعه در« حقوق» و تفاوت نداشتن میان« عالی و دانی» استفاده شده است( ترکچی، 308:1390) که بیانگر مسئله طلب حقوق برابر اجتماعی توسط زنان است؛ امری که از نخستین نشانه‌های پیوستن به هویت شهروندی در یک نظام اجتماعی مردسالار است. همچنین احقاق مسئله امنیت اجتماعی در برخی نامه‌نگاری زنان نیز نشانی دیگر از طرح درخواست‌های زنان برای شهروند شدن است. در زمینه درخواست اجرای عدالت و امنیت اجتماعی، نامه‌نگاری‌های زنان در شماره‌های متعدد روزنامه، خود را به شکل همدردی با همسر یکی از مقتولین جریان مشروطه نشان می‌دهد. پس از قتل فریدون زرتشتی، یکی از سرمایه‌داران تهران، همسرش دعوی دادخواهی کرد. دیگر زنان در مطبوعات با نامه‌نگاری با او ابراز همدردی می‌نماید. در شماره 18 روزنامه مساوات از زنی با نام علویه خانم، نامه‌ای با عنوان« خلاصه مکتوب علویه از ساری» ضبط شده است. آن زن در نامه‌اش به دلداری همسر فریدون زرتشتی پرداخت( علویه، 1326ق:4). در شماره‌های 11 و 13 این روزنامه نیز دو نامه از همسر فریدون زرتشتی وجود دارد که هر دو برای دادخواهی است( بی‌نام، 1326ق:8). گرچه این نامه‌نگاری‌ها را نمی‌توان در قالب مطالبات اجتماعی زنان مورد بررسی قرار داد و بیشتر دارای رویکرد طرح مطالبات فردی است، اما از این جهت اهمیت دارد که وقتی زنی به دادخواهی برای احقاق حقوق خود می‌پردازد، دیگر زنان به حمایت از او می‌پردازند و طرح تظلم در حقیقت در این دوره‌ی زمانی به معنای ایجاد زمینه‌های مشروعیت برای شهروند شدن زنان است. همچنین سخن گفتن از« آفتاب عدالت»( ترکچی، 1390: 307) در عرایض زنان ملایری؛ اشاره به وزیدن« نسیم عدل و انصاف و دادرسی به مملکت ایران»( بی‌نام، 1325ق:3) برای رسیدگی به حقوق اجتماعی زنان، تظلم و دادخواهی برای قتل همسر توسط حکام محلی( معصومه، 1327ق: 3) و همدردی با زنانی که همسرانشان در مبارزات مشروطه‌خواهی به قتل رسیده‌اند( ابراهیم‌زاده، 1327ق:2) از دیگر نمونه‌های تلاش زنان برای بدست آوردن مسئله‌ی امنیت اجتماعی به عنوان یکی از اصول مهم هویت شهروندی در دوره‌ی مشروطه است. اعتراض به خارج دانستن« زن‌ها از جامعه و ملت»( بی‌نام، 1343ق:17)؛ اعتراض به مجلس شورای ملی به دلیل نادیده گرفتن حقوق زنان و ذکر پرسش‌هایی چون« کو قانون شما؟»،« عدلیه شما کو؟» و« به چه دلیل توجه به حال این ملت ندارید؟»( بی‌نام، 1325ق:4-2)؛ بیان کردن علل ضعف جایگاه اجتماعی زنان به دلیل« محروم[ بودن] از حقوق» اجتماعی( بی‌نام، 1332ق:1)،« واقف» نبودن زنان ایرانی به« حقوق خویشتن( امین، 1298: 4) و نقد جایگاه زنان» در محیط اجتماعی ایران»( رفعت، 1299: 4)؛ اهمیت توجه به مطالبات زنان و مسئله حق تحصیل و بهداشت آنان به عنوان نیمه‌ی دیگر اجتماع بودن( مزین السلطنه، 1329ق: 4)؛ طرح این پرسش که« مگر نوباوگان وطن تنها عبارت از اولاد ذکور است؟» در رابطه با مسئله‌ی ممنوعیت حق تحصیل برای زنان( امین، 1298: 4)؛ پیگیری اخبار و اتفاقات شهری در مورد مشروطه( زهرا بی بی، 1324ق3)؛ اعتراض به مجلس شورای ملی به دلیل« توهین و تخفیف عموم زنان ایرانیه» به دلیل عدم اجازه‌ی حق رأی به زنان در انتخابات مجلس شورای ملی( بی‌نام، 1324ق: 7) اشاره به« هیئت جامعه و اساس تمدن» بودن زنان در« قرن بیستم»( بی‌نام، 1302: 4) و« بقای عالم و ترقی و تمدن و ثروت» دانستن« هر مملکت به واسطه‌ی طایفل نسوان»( طایره، 1327ق: 3)؛ دغدغه داشتن بر مورد نوع تربیت و معلمان مدارس نسوان( فاطمه، 1327ق: 3)؛ دعوت زنان به حل مشکلات اقتصادی مجلس شورای ملی و جلوگیری آنان از استقراض مالی مجلس از روس و انگلیس توسط زنان( بدرالملوک، 1327ق: 2؛ عصمت، 1328ق: 2) به همراه درج اعلان‌های متعدد در مورد اجتماع زنان و بحث در مورد مشکلات اجتماعی و تشکیل جلسات متعدد با عنوان« هیئت اجتماعیه نسوان» برای حل مشکلات مالی کشور و ابراز نظر در مورد مسائل سیاسی و اجتماعی( عصمت، 1328ق: 2) نشان‌دهنده‌ی این است که انگیزه‌ی اصلی زنان ایرانی در دوره‌ی مشروطه به عنوان یکی از مهم‌ترین ادوار تجددگرایی در جامعه‌ی ایران و به کار بردن عباراتی چون« تجویز قانون»،« عالم بشریت»،« تمدن انسانی»،«تمدن بشری»،« تساوی تمام افراد در حقوق»،« حق ما»،« امنای ملت»؛ رسیدن به مسئله‌ی شهروند شدن در مسیر تحقق مفهوم برابری اجتماعی/ عدالت جنسیتی می‌باشد.

ادامه دارد